دو قتل: داریوش مهرجوئی کارگردان بنام سینما و همسر هنرمندش

(تاریخ نشر ۱۴۰۲/۷/۲۳. تاریخ بازبینی دوم ۱۴۰۲/۸/۲۰)

دو قتل: داریوش مهرجوئی کارگردان بنام سینما و همسر هنرمندش

عکس داریوش مهرجوئی و همسر
عکس دو هنرمند مقتول: مهرجوئی و محمدی فر

تا دیروز برای عدم اکران فیلمش می گفت. از اینکه او را فریفتند می گفت. نام فریبنده را می گفت. امروز او خود فریب دنیا شد. غریق رحمت شد. شهید راه خلوت شد.

خدا رحمت کند هم او را و هم همسر هنرمند او را که به طرز فجیعی (چوب خورده و مشت خورده و چاقو خورده و گلو بریده) بدست نا اهلان کشته شدند (دنیای اقتصاد، ۲۳ مهر ۱۴۰۲).

خبر دهشتناکی بود. زیرا که آدمش از بزرگ بزرگان بود. از رجال بنام سینما بود. فرهنگ ساز یک ملت از زاویه دید هنری خود بود.

داریوش مهرجوئی به تنهائی یک سینماگر تراز اول مملکت ایران بود.

درباره علت قتل این دو عزیز فعلا اطلاعی در دست نیست. عجالتا به روایت دختر ایشان و رئیس کل دادگستری استان البرز بسنده می کنیم تا اطلاعات بیشتری بدست آید. هرچند هرچه از این پس بشنویم حکایت است. حقیقت، وجود نازنین آن هنرمند بزرگ بود که قدرشان را ندانستیم و از جمع ما رفت.  

مرحوم مهرجویی به دختر خود مونا حدود ساعت ۲۰:۵۰ روز شنبه مورخ ۲۲ مهرماه پیام می‌دهد که برای شام به منزل او برود. مونا حدود ساعت ۲۲:۲۵ به منزل پدر می‌رسد. زنگ منزل را می‌زند. جواب نمی دهند. با کلید در را باز و وارد منزل می‌شود و مشاهده می‌کند که پدر و مادرش با ضربات چاقو یا جسم برنده دیگر به نواحی گردن به قتل رسیده‌اند. وامصیبتا.

یک عمر افتخار و یک لحظه ترک عمر با همه این افتخارات.

هیچ خبر ِخوش نبود

بدتر از این هم نبود

شعله کشید پر کشید

پرده دیگر نبود

این چه خطا هست خدا

آدم ما کم نبود

معرکه دهر نبود

آدم بی غم نبود

فاخر بی فخر نبود

قتل چرا این چنین

زجر چرا بدترین

مانع دیگر نبود

فاعل دیگر نبود

ای هنر خاک ما

مایه دیگر نبود

نقطه پایان نبود

فرصت مستی نبود

صورت سنتور نبود (فیلم سنتوری مرحوم داریوش مهرجوئی که بعد از توقیف آن تمام شب راه ‌رفت و برای دیده نشدن زحماتش گریه ‌کرد. بعد هم نوبت به عدم اکران آخرین فیلمش بنام لامینور رسید که اینبار مجوز اکران نوروزی نگرفت و کلی جلوی دوربین منقلب و معترض شد)

درباره ی حسن زاده راستگاری

مطلب پیشنهادی

عید فطر بر شما مسلمانان مبارک

(تاریخ نشر ۱۴۰۳/۱/۲۲. باز نشر از نوشته انتشار یافته قبلی خودم در سایت بینانیوز، ۱۳۹۳) …

۲ دیدگاه

  1. خبر تکان دهنده ائی بود. چرا که آدمش `تکان دهنده` بود.
    . تکان دهنده از واژه های بسیار پرکاربرد در سپاه سایبری است که برای فحاشی به بزرگان و مردان نیک بکار میبرند که با تقطیع حروف عبارت زشتی از آن ساخته میشود؛ ت کان دهنده
    لطفا جهت ناکامی قاتلان و آمران قتل حضرت مهرجویی آن عبارت را اصلاح بفرمائید.
    بنده حقیر از نزدیک ایشان را میشناختم و در مردانگی و عرفان و فلسفه چه درسها که میشد از آن بزرگوار آموخت ولی در استعداد و توان ما نبود
    بنده داماد مرحوم خسرو شکیبایی بودم و به جهت آشنایی با خسروخان از نزدیک هجمه ها و اهانتها و ترورهای بسیار زیادی را دیده و درسهای زیادی از حقارت بزدلان و دلخوران و جنایاتشان آموختم که آشنایی با عبارات فحاشی مخفی از آن جمله است
    افشین پایدار
    ممنون

    • با سلام و احترام خدمت جنابعالی
      از اظهار نظر و لطف شما نهایت تشکر را دارم. جملات شما نشان از دردمندی بی منتهای شما دارد. اما انعکاس همه آنها برای من مقدور نبود. ببخشید که ناچار شدم مقداری را سانسور بکنم. این زشتی عمل مرا بر من ببخشید. حقیقتش من از کنه این مطالب و معانی متفاوت واژه در فرهنگ جاری کشور بی اطلاع هستم. خبری که مرا تکان بدهد تکان دهنده است. مثله کردن هر آدمی گناه کبیره است. دیدن سلاخی گوسفندان برای هر آدمی سخت است. مهرجوئی که جای خود دارد. افتخار کشور ما بوده و هست و خواهد بود. او یک فیلسوف بود. یک دنیا خبر بود. یک دنیا هنر بود. حیف که چنین سرنوشتی بر ایشان و همسر محترمه ایشان ورق خورد.
      من به احترام شما واژه تکان دهنده را حذف کردم تا موجب تسلی خاطر شما بشود.
      باز هم ممنونم از اظهار لطف شما و تسلیت بر درگذشت این هنرمند و مرحوم شکیبائی و این اواخر مرحوم اکبر گلپایگانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ نُه = 14